8 Khatereh

 

غزاله قضیه ی خواهرشو فهمید....

تا صبح خوابش نبرد...

یادمه چندروزقبل از امتحانات دیماه بود...

فردای اونروز گفت باید مامانم بدونه تا جلوشو بگیره.. گفتم بیخیال.. گفت نه!

ب مامانش گفت.. مامانش زنگ زد و اول از همه گفت:

شماره دخترمو از کجا اوردی؟(منم ب غزال قول داده بودم چیزی راجب رابطمون مادرش ندونه؛واسه همین:)

بهش گفتم شمارشو گیر اوردم.. ازدوستش گرفتم!گفت کدوم دوست؟گفتم نمیدونم!!!

بعدش گفت:

اینا چه حرفیه زدی؟گفتم خاله دخترتون گفته؛

گفت محاله!! دروغ میگی!!

ی سندی نشونه ای چیزی بیار تا باورم شه!!

منم ک { سر شانس بیخودم } تمام پیام های خواهرغزالو حذف کرده بودم!!

بهش گفتم گفت پس دروغ میگی.. بایدرودرروکنیم.. گفتم باشه.. ولی بعدازامتحانات

چون دوست ندارم لطمه ای ب درس من یا دختراتون بخوره!

 

--با این ک باچندتانشونه(مثلا مهدی و حرفایی ک مهدی زده بود و...) خواستم راضیش کنم

ولی نشد!!(البته شایدم راضی شد ولی نمیخواست میونه دوتاخواهر ب هم بخوره؛حتی ب قیمت آبروی من!!)

غزاله خطشو ی لحظه روشن کرد و بهم پیام داد:امیدچرابامن اینجوری میکنی؟ب مامانم نگودوستیم

ارواح خاک داداشت نگو دوستیم!

منم گفتم حرفی نزدم بهش ولی... خطشو خاموش کرده بود و اون پیام هیچوقت نرفت!!!

مادرشم آخرشب پیام داد:توواسه اینکه بادخترم دوست شی خواستی خواهرشو پیشش خراب کنی

گفتم نه بخدا.. حتی حاضرم پرینت پیامامو بگیرم.. گفت لازم نکرده.. دروغ میگی

بعدشم پرینت گرفتن ب این آسونیا نیست!!!

بعدشم دیگه هیچوقت خبری ازشون نشد و این وسط...

همه چی سر من خراب شد!!

و اما ســــارا......

قسمت بعد میریم سراغ اون...

منو دنبال کنید!


برچسب‌ها: خاطره8 , خاطره , درددل ,

تاريخ : پنج شنبه 16 آبان 1392 | 16:30 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

اگه فکر می کنید حقوقتون کمه ...

Khandani%20%288%29.jpg

  اگه فکر می کنی دوستان زیادی نداری ...

Khandani%20%282%29.jpg

 

اگه فکر می کنی درس خوندن سخته ...

Khandani%20%283%29.jpg

 

اگه فکر می کنی کارِتون سخته...

Khandani%20%284%29.jpg

 

اگه احساس کردید که دیگه وقت تسلیم شدنه ...

Khandani%20%281%29.jpg 

 

اگه از سیستم حمل و نقل می نالید ...

Khandani%20%285%29.jpg

 

اگه فکر می کنید جامعه با شما رفتاری نا عادلانه داره ...

Khandani%20%286%29.jpg

 

این ها میتونه دلایلی باشن برای اینکه زندگی کنیم.. نفس بکشیم.. و قدر چشیدن این

 یکبار زندگیه زیبا رو بدونیم...pixel277.gif


برچسب‌ها: با خودت چ فکری میکنی؟ , چی فکرمیکنی , اگه فکرکردی , , , ,

تاريخ : جمعه 26 مهر 1392 | 19:14 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

8edcd3yog99fwkejicjg.png

 

*

 

بچه که بوديم " بچه بوديم . 

بزرگ که شديم " بزرگ که نشديم هيچ 

ديگه همون بچه هم نيستيم 

براي عشق پاک بچگيها دلم تنگ شده ................

*

32487668500789103624.jpg

 

*

آخر این چه شکستن است !

که هر صبح ، به امیدِ یکی غروب و
هر غروب
خیالِ صبحِ دیگری باشد ؟
یعنی این همه وزیدن و زَمهریر ،
نمی دانید نجاتِ نهاییِ پروانه 
در تحملِ پاییز نیست ؟!
 
*
 

كاش ياد بگيريم اگه به يكي دست داديم به بقيه پا نديم!!

 

*

 

8270a8e4adf36de838c2aae5f3ed4a38-425

 

 

*

 

سیر شده ام از بس که از آدمها زخم خورده ام ! خداخیرتان بدهد به من محبت دروغین تعارف نکنید. من سیرم …

 

 *
 
 
007.jpg
 
 
*
 

%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9

 

آدمهايي هستند كه شايد كم بگويند "دوستت دارم"

يا شايد اصلا به زبان نياورند دوست داشتنشان را...

بهشان خرده نگيريد!

اين آدمها فهميده اند "دوستت دارم" حرمت دارد، مسئوليت دارد...

ولي وقتي به كارهايشان نگاه كني، دوست داشتن واقعي را ميفهمي...

ميفهمي كه همه كار ميكند تا تو بخندي...تا تو شاد باشي...

آزارت نميدهد...دلت را نميشكند....

به هر دري ميزند كه با تو باشد...

من اين دوست داشتن را مي ستايم...

 

*

 

 

کسانی که از خود می رنجانیم...

مثل ساعت هایی میمانند که صبح دلسوزانه زنگ می زنند،

و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم،

بعد می فهمیم که خیلی دیر شده...

 

h9849_youllunderstandtheco.jpg

 

 
*
 

Www.Pix98.CoM_Montakhab_0532.jpg

 

ﺭﻓﯿﻘﺖ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﻪ؟

ﻋﺸﻘﺖ ﻭﻟﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﻓﺘﻪ؟ 

خب ﺑﻪ ﺩَﺭَﮎ...

ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺑﭙﻮﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﻬﺮ 

ﺑﺒﯿﻦ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻏﺬﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ

ﺑﺒﯿﻦ ﭘﺪﺭﯾﻮ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﺗﻮ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ...

ﺑﺒﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ...

ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﯾﻀﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺸﻨﻮﻥ...

آره... ﺯﻧﺪﮔﯽ اینه قدر سلامتی و داشتن خانواده خوبتو بدون...

 
 
*
 
 
خدائیش حال میکنید هیچ کدومشون(تقریبا)ب هم نمیانا!!!!!!!!

 


برچسب‌ها: همه چی و هیچی , عکس , متن , غمگین , طنز , به درک ,

تاريخ : جمعه 26 مهر 1392 | 19:2 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

قوانین مورفی

وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!*اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافی یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن!*موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دقیقه میشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای میبینی بازی 2-2 تموم شده!*هرچقدر هم دلیل منطقی واسه خرید یه چیز داشته باشی، همیشه یکی اون نزدیکی ها هست که بگه سرت کلاه گذاشتن عجیب!  

49941_510.jpg  
*وقتی پیاده باشی تاکسی گیرت نمی آد، اما وقتی با ماشین باشی توی ترافیکی از تاکسی ها گیر می کنی.*هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین. اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن.*تو یه ظرف آجیل اولین چیزی که می خوری یه بادوم تلخه.*موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.*سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوال ها رو برسونی و برگه هاتون با هم مو نزنه، نمره اون بیشتر می شه. این از قوانین ثابت مورفی هستش، شک نکن!*اگه یک بار سر کلاس نری و استاد بگه جلسه بعد امتحانه، هیشکی بهت خبر نمیده! اما امان از اون روزی که یکی از اساتید حذف کنه، شونصد نفر یادت می افتن و بابای گوشیت رو در میارن از بس مسیج میدن که فلانی، استاد گفت حذفی!  
49942_358.jpg  
*برای موفق شدن تنها یک راه وجود دارد، اما برای شکست خوردن راه های زیاد.*اگه یه ماشین صفر بخری، هرچقدر هم مواظبش باشی و سعی کنی جای مطمئنی پارکش کنی، بازم خط روش می افته، ولی ماشین کهنه داغونت رو بزار وسط اتوبان کرج، شب بیا سالم برش دار.*یه وقت هایی که خیلی عجله داری اگه لاستیک هواپیما هم زیر ماشین انداخته باشی، میای می بینی 2تاش پنچره!*دقیقا همون روزی که 5 دقیقه دیرتر بیدار شدی تمام وسایلت مفقود میشن!*دقیقا وقتی جفت دستات تا آرنج گریسی یا گلی هستش، چشمت خارش می گیره!*اگر یک تاریخ برای شما خیلی مهمه، 10 روز قبل از اون یادتونه و دقیقا همون روز یادتون میره. 355 روز بعدش هم دارید حرص از یادرفتنش رو می خورید. این قضیه فقط تا وقتی که اون تاریخ مهمه ادامه داره و بعدش برعکس میشه.*اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
 

برچسب‌ها: قوانین مورفی , مورفی , قوانین , , , ,

تاريخ : جمعه 26 مهر 1392 | 18:55 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

Khatereh 7

 

همونروزا خواهر غزاله هم شروع کرد حسادت کنه...

خواهرش دوسال از خودش کوچیکتر بود.بهم پیام داد:خواهرمو بیخیال شو.. فاحشه اس!!

منم خیلی جا خوردم!!اولش فکرکردم خودغزاله اس،ولی بعدش مطمئن شدم خواهرشه.. 

هیچی بهش نگفتم و گذاشتم تا کلّ حرفاشو بزنه...

فردای اونروز شمارمو داد به پسری ب اسم مهدی ک خواستگار غزاله بود

و وقتی غزاله بهش جواب رد داده بود،با خواهرش دوست شده بود...

و انقد تو کف هم بودن ک فاطمه(خواهرغزال)حاضرشده بود پشت سر خواهرش همچین حرفایی بزنه!!!

منم یکی دوهفته باغزال سردشده بودم و بهش میگفتم حواست به اطرافیانت باشه...

خیلی اصرار کرد و قسمم دادتا بلخره گفتم...

قبل اینکه بهش بگم قضیه چیه بهش گفتم باورش برات سخته.. حتی شایدبعدش همه چی سرمن خراب شه!!

 گفت نه!

منم غیرمستقیم گفتم:ازهمونایی داری ضربه میخوری ک من ضربه خوردم!

گفت یعنی چی؟

گفتم ی بار واست تعریف کردم ک من از کیا ضربه خوردم.. تا حرفم تموم شد گفت یعنی منم

مثل تو از خواهرم دارم ضربه میخورم؟؟!!

گفتم آره.

کلی گریه کرد.. انقد که حتی اشک منم دراومد.. ازساعت12تا3.30صبح باهم حرفیدیم تاکمی آروم شد...

درکش میکردم.. واقعا خیلی سخت بود.. واسه کسی ک عاشق خواهرش بود خیلی سخت بود

اونروزتاصبح خوابش نبرد...

****

ادامه ی خاطراتم رو تو فصل های بعدمیزارم...

منو دنبال کنید.


برچسب‌ها: خاطره7 , ادامه ی خاطرات , دل نوشته هام , سرگذشتم , چیزای جدید ,

تاريخ : جمعه 26 مهر 1392 | 18:36 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

45501768971432056427.jpg

 

************************************************

 

عاشقِ عاشقُ عاشقی ام!!

 
*************************************************
 
 
images?q=tbn:ANd9GcTtsOQV386l_ehJOmED9gw
 
 
 
 
یه بوس نمیدی دلمون وا شــه ؟! <img src=">
 
 

***********************************

 

دقت کردین ایام قبل از امتحان هیچ برنامه ای نداریم و دچار سردرگمی هستیم
ولی دقیقا از شب امتحان تا دو دقیقه قبل امتحان برنامه ریزی داریم
حتی واسه کوچکترین چیزها
از خواب و خوراک گرفته
تا درس خوندن و دوره کردن و حل تمرین!!!!
والـــّـــاااااأااااااأااااااأ

 

**

دقت کردین روز تموم شدن adsl ، دقیقا آخر مهلت ثبت نام های اینتر نتیه؟؟؟

 

 

**

 

یکی از دلایلی که دخترارو استادیوم راه نمیدن اینه که
شما حساب کن تو لیگ چنتا بازیه ؟
سر همه بازیا ندونی چی بپوشی ! انصافا خیلی سخته <img src=">

 

**

 

تا حالا دقت کردین وقتی از کسی لجتون میگیره و ازش متنفر میشین اولین کاری که میکنین اینکه اسم و شماره تلفن اونو از گوشیتون پاک میکنین و همین یه کار کوچیک باعث میشه تمام سلولای بدنتون شاد شه؟
آخه بعضیا واقعا لیاقت اینو ندارن که اسمشون تو گوشیت باشه و یه بار شیطون گولت بزنه و بخوای بهش اس ام اس بدی.این کار یعنی به یادش نیستی و این یکی از همون دردای بزرگه.

 

 

**

 

رو بچتون اسم نزارید ول کنید بزارید نیو فولدر بمونه …

 

******************************************

 

Pray-for-someone1.jpg

 

 

*****************************************

 

اﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﻓﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺠﻢ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﻢ ﺗﻤﻮﻡﺷﺪﻩ!
ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺭﻩ ﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﻓﻮﻝ ﺍﭺ ﺩﯼ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﻓﻘﻂ !
ﻣﯿﮕﻢ ﺁﺧﻪ ﮐﺮﻭﮐﺪﯾﻞ ﺗﻮ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺠﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﯼ!
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻧﮑﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ !!!
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!!!
:|

 

**

 

ای کسانی که همش میرید سراغِ یخچال ،

بعضی وقتا درِ فریزر رو هم باز کنید شاید بستنی ای آنجا خفته باشد!!

 

*****************************************

 

 


برچسب‌ها: متن جالب , عکس جالب , همه چی , طنز , بدون ربط , بدون شرح! ,

تاريخ : پنج شنبه 25 مهر 1392 | 19:43 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
تاريخ : جمعه 19 مهر 1392 | 19:39 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

بزن به سلامتی کسی که به خاطر به دست آوردنش خیلیها رو از دست دادی ... ولی تنهات گذاشت ...

 

سلامتی کسی که بخاطر رفیقش تا پای چوب دار رفت
ازش پرسیدن حرف آخرت چیه؟
گفت به رفیقم بگین دیگه از این بیشتر از دستم بر نیومد..!

چوبه دار

 

سلامتی پسری که با چشم های خیس وارد ساندویچی بغل "تالار عروسی"شد و گفت :امشب عروسی عشقمه "بندری بزار"

 

به سلامتی روزی که...
اسمم بیاد رو لب رفیقام...
پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...
هههههی!!!
کی فکرشو میکرد؟؟؟


سلامتیه مادری که میبینه رو سر و صورت پسرش پر از خط چاقو‍ِِِِعه،ولی بازم موقع باز کردن در کنسرو به پسرش میگه بده من باز کنم تو دستتو نبری.


به ســــلامتی دخـــــتری که

هر چقــــــدر هم از دست عشقش ناراحت باشه

فقـــط سرش غر میزنه و باهاش قــــهر میکنه ..

اما هیچــــوقت دلش نمیـــــاد خیانت کنه ..

یا با پسـر دیگه ای بپـــــره ..

چون واقعا عاشـــقشه و وفـــــادار


سلامتی اونی که بهش خوبی کردیم فکر کرد بچه اسگولیم
ولی نمیدونست ی عمر اسگول بازیم


به سلامتی همه مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریفه، هیچکی به احترامش بازی نمیکنه.

 

بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی....
بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی.....
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی...
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی.....
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود
ولی هنوز هم دوسش داری....
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی

 

رفیق
روزی مجنون با انگشتش روی خاک می نوشت؛لیلی ... لیلی
گفتند:چرا چنین می کنی؟
گفت:
چون مرا میسر نیست با کام او/عشق بازی میکنم با نام او


به سلامتی رفیقی که وقتی رفیقش بعد از 4 سال ادعای رفاقت رفیقشو به یه دختر فروخت و 2 سال پیداش نشد و وقتی سرش به سنگ خورد و برگشت رفیقش فقط گفت ... به سلامتی رفیقم... ؛)

 

 

 

 

نیا

 


به سلامتیه لبخندی که کمکت میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت داغونه !


سلامتی پسری که رفت سربازی مرد شه برگشت دید نامزدش زن شده!!

 

بسلامتی خودم و خودت.باهم بخوریم به هم نخوریم.باهم بخندیم به هم نخندیم.سلامتی هرکی مرده نه هرچی مرده. سلامتی اونایی که دوستشون داریمو نمیدونن... پیک آخربسلامتی خودم که توروهمیشه سلامت ببینم.!


به ســـــــلامتی هرکی زدیم رفت,

میزنیم به ســلامتی غــم شاید اونم رفت...

 

درد دارم

به سلامتی سربازی که تو ایست بازرسی شیشه مشروب رو تو ماشینمون دید اما به فرماندش چیزی نگفت 
فقط به ما گفت : یه پیکم به سلامتی نامزدم بزنید الان 2 ماهه ندیدمش.......

سرباز
 
 
بسلامتی عشقم.. که میدونست دوسش دارم.. که میدونم دوسم داره
ولی
رفت که رفت...!

برچسب‌ها: بسلامتی با مراما , بسلامتی , بسلامتی بعضیا ,

تاريخ : جمعه 19 مهر 1392 | 19:32 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
تاريخ : جمعه 19 مهر 1392 | 19:28 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

اینم چندتا عکس فانتزی دخمرونه...!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واسه دیدن بقیه اش برید تو ادامه حرفهام...(اونا بنظر خودم جالبتره)


برچسب‌ها: عکس فانتزی , فنتزی جدید , عکس فانتزی دخترونه , فانتزی جدید دخترونه ,

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 12 مهر 1392 | 19:44 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

سلام دوستای گلم... بخدا شرمنده.. چند روزیه بدجور سرم شلوغه.. نمیشه زیادبیام که مطلب جدید 

بذارم واسه تون...

همین روزا انشالله سرم که خلوت تر شد دوباره بصورت جدی و متفاوت تر از گذشته شروع میکنم.

و بقیه ی فصل های خاطرات رو کامل میکنم.

دلتون پاکه.. دعا کنید زودتر حل بشه...


برچسب‌ها: عذر خواهی , پوزش , ,

تاريخ : جمعه 12 مهر 1392 | 19:21 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 


 

 

 

 

 

 

 

اس ام اس غمگین دلتنگی بهمن 91

 

 

دوستای گلم... واسه اینکه فضای زیادی اِشغال نکنه.. بقیشو انداختم ادامه مطلب

حتما یه سری بزنید...

مرسی از همراهیتون...


برچسب‌ها: عکس غمگین , عکس عاشقانه غمگین , تصویر غمگین , عکس جدید غمگین ,

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 7 مهر 1392 | 18:59 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

می گویند عشق آنست که به او نرسی

و من می دانم چرا …!

زیرا در روزگار من،

کسی نیست که زنانه عاشق شود

و مردانه بایستد…!


برچسب‌ها: عشق=تهی! ,

تاريخ : یک شنبه 7 مهر 1392 | 18:54 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

دلگیرشدم...         خـــــــــیلی....

دلگیرشدم از این شبهای تنهایی...

از هرچی عشقِ بعدِ تو.. از هرچی عشق بی خودی...

به خدای جفتمون قسم دستی نبود که بعد تو سردی دستامو باور کنه...

این رابطه...  با همه خوبی و بدی تموم شد...

ولی...

روزای خوبش یادت نموند.. هرچی یادت موند... همه بدی ها بود...

برعکسِ من هیچی از خوبیهاش یادت نموند...

از سرمای وجودم که با تو گرم می شد...

 از عشقمون...

از...

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: دلگیرم , تنهام , شب تنهاییم ,

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392 | 20:58 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 

بیا تا بَرایت بگویم تنهایی من به چه اندازه بزرگ است...

تنهایی من هیچگاه شبیخون خود را فراموش نخواهد کرد...


برچسب‌ها: تنهایی من , تنها , تنهای تنها ,

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392 | 20:51 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 

شنیدم که مدرسه ها شروع شده!!!!؟؟

آخی.. دوباره جنگ و دعوا واسه یه دیقه بیشتر خوابیدن زیر پتوی گرم!!

اون موقه هاس که آدم حس میکنه مادرش شمر ذی الجوشنه و یه ذره هم رحم و مروّت نداره!

که بذاره چند دیقه بیشتر بخوابیم!!

در کل امیدوارم به همه خوش بگذره....

بچه ها قدر مدرسه رو بدونید.. خیلی خوبه.. مخصوصا دوران دبیرستانش!

وقتی بزرگتربشید.. برید دانشگاه.. سربازی یا هرجای دیگه.. دلتون واسه هر ثانیه ی

حضورتون تو دبیرستان تنگ میشه...

معمولا بهترین خاطرات آدم دوران دبیرستانه

چون بقول معروف تازه چشم و گوش آدم باز میشه و.... (بقیشو دیگه خودتون میدونید!)

همچین روزایی من و اون با هم بودیم.. ولی حالا... ندارمش.

اتفاقا پارسالم که قهر بودیم.. روز 2 مهر بود که دوباره تونستم به دست بیارمش...

یادمه یکشنبه بود...

دلم واسه تنهایی خودم میسوزه!

الآنم موندم تهنای تهنا

مثل این کوچولو...

 

 

نشستم رو پرتگاه تنهایی...

هر لحظه امکان سقوطم هست...

سقوط به یه دنیا بی کسی...

 

خیلی کسل ام...

تنها دلخوشیم شده همین مطالبی که مینویسم...

تا خالی شم....

 

 

-جالبه ها.. از بس باهاش خاطره دارم که هرچی میگم یه جورایی

ربط پیدا میکنه ب اون!!


برچسب‌ها: بازشدن مدرسه ها , اول مدرسه , تنهایی , تنها ,

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392 | 20:34 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 

جـــ ــــ ــــ ــــ ـــا موندم

 

از خیلی چیــ ـــــ ـــزها



از خـــ ـــــــ ــودم...

 


از زندگـــــــــی.

 



از خنده های تـــ ـــه دل...

 


از تــ ــو...

 


حسِ جا موندگی مزخرف ترین حسِ دنیـ ــاست.

895601241627470.jpg


برچسب‌ها: جاموندم , ازهمه چی , حتی از خودم ,

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 21:10 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

خوابگاه پسرا

ساعت ۲ نصف شب یک اتاق

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

 

 

mall;">ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">ساعت ۴ صبح هنگام خواب

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">وضعیت تحصیل در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">اولین روزهای خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">پایان گفت و گو

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">امکانات غذایی در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">طریقه ظرف شستن در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

mall;">و این هم آخر عاقبتش!!

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

 

برچسب‌ها: خوابگاه پسرا , وضعیت خوابگاه پسرا! ,

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 21:8 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

اینایـــــــــــ ــــــــی که خنده هاشـــــ ــــــونــــــــــــ

 

گوشـــــــ ـــــــهـ فلـــــــ ـــــــــــ ــــــــک رو کـــ ــــر می کنهـ ...

 


همونایی هســ ـــــــ ــــــ ـــتن کهـ

 

صـــــ ــــــــ ـــــدایـــــ گریه هــــــــــ ــــــــــایـ آرومشــــ ـــــون رو

 

حتی بالشتشـــــــــ ـــــــــونـ نمی شنوهــــــــ...

 

 

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها: خنده و گریه ی "بـعـضــیا" ,

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 21:4 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

97340_1.jpg

چادر چیزیه که از نمایش اندام جلوگیری میکنه!!

جالبه اندامیشم رسید!!

hejab_faransavi.jpg


برچسب‌ها: اندامی!! ,

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 21:1 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 21:0 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

Khatereh 6

اون شب گذشت...

فردا بعداظهرش دوباره روشن کرد و اس داد!

با غرور فراوان یکی درمیون جواب میدادم...

همون شب برگشت گفت:بزنگ باهم بحرفیم.. دلم واسه صدات تنگیده!!

زنگ زدم.. گفتم تو منو دوسم نداری.. اگه داشتی الآن با خط جدیدت زنگ میزدی

نه با این حال که میگی عاشقمی بازم باید این خطو گاهی روشن کنی که باهم بحرفیم...

گفت:توبگو که دوسم داری تا منم با اون بزنگم...

منم خب نمیخواستم بهش رو بدم.. پیچوندم...!

گفت:دوسم داری؟

گفتم نــــــه!

گفت خب باشه.. ببخش مزاحمت شدم.. مواظب خودت باش!

گفتم اگه دوسِت نداشتم الآن باهات حرف نمیزدم یا اصلا جوابتو نمیدام!

خیلی سرد خدافظی کرد و خاموش کرد!!

فکرکردم ناراحت شده!نگو داشت ناز میکرد.. کلاس میذاشت!

فرداش ساعت 3 از مدرسه که برگشتم خوابیدم.. حدود ساعت 4.30

یه شماره ناشناس بهم پیام داد...

!به لوتی میگم آب بده.. دریا می ده

!میگم گل بده.. گلستان می ده

میگم شماره ی یه دوست بامعرفت بده.. همش شماره تو رو می ده

اینم شماره من.. دلت آروم گرفت!؟

منم از خواب بیدار شدم.. دادم شما؟

گفت  نمیشناسی؟

گفتم یه حدسی زدم .. شک دارم..  خودتی؟

گفت آره

.......

ولی یه جای کار می لنگید

!از شبی که اون اومد نرسیدم به غزاله پیام بدم.. یا یکی درمیون جواب میدادم

 

با غزاله بد کردم.. خیلی.. درکل متاسفم برا خودم

چون حتی ماجرا رو بهش نگفتم.. نگفتم که اون برگشته


برچسب‌ها: خاطره , عکس و خاطه , عکس غمگین , درد دلم ,

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 20:20 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

Khatereh 5

اونروز نمیدونم چیجوری.. ولی انگار در عرض چند ثانیه رسیدم خونه!!

قشنگ یادمه.. سه هفته قبل مُحرّم بود...

خیلی داغونم کرد.. نمیدونم میفهمید یا نه!؟

بعد اون حرفهاش ولی باز چشم انتظارش بودم...

-خطشو خاموش کرد.. عوض کرد!!
بعدازاون...

 

خیلی اتفاقی با یه دختر که 1 سال از من بزرگتر بود به اسم غزاله آشنا شدم...

خیلی خیلی خیلی خوشگل بود!

ولی هیچ حسی بهش نداشتم...

دقیقا 2 روز قبل ماه محرم با غزاله آشنا شدم...

تقریبا هر روز همدیگه رو میدیدیم...

اخلاقش  دقیقا مثل اون بود.. بخاطرهمین یواش یواش داشت ازش خوشم میومد...

شبهای محرم به بهونه ی حسینیه میومد و تا آخر شب با هم بودیم...

ولی... یکی از همون شبها

"دو روز قبل تاسوعا..."

اون...

برگشت...

پیام داد!

(دوستای گلم برید ادامــه ی حرفها رو بخونید... انشالله خوشتون میاد)


برچسب‌ها: ادامه ی خاطراتم , , , ,

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 28 شهريور 1392 | 20:52 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

بیا...

خداوکیلی یاس همه حرفاش حرف منه...

اینم یه نوعش!!!


برچسب‌ها: یاس , تصویریاس , یاس مثل منه! ,

تاريخ : پنج شنبه 28 شهريور 1392 | 20:49 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

برای زیبا زندگی نکردن عمرتو بهانه نکن...

کوتاهی عمرتو بهانه نکن.. ب خدا قسم عمر کوتاه نیست...

ما کوتاهی میکنیم...

 

 

 

دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم بدوی .. چیزهای جدیدی هست که هنوز میتوانی حسرتشان را بخوری ... پس یک جاهایی در زندگی ترمز دستیت را بکش ، بایست و زندگی کن ...!

 

زندگی میدان ادامه راه نادرست نیست ، هر گاه پی به ناراستی راه خود بردیم باید به سرچشمه پاکی روان خویش باز گردیم . "حکیم ارد بزرگ"

 

 

 

اگر آغاز زندگی ات با شادی و روز همراه بود در جست و جوی چراغ و پناهگاهی برای شبانگاهان باش...

و اگر آغازش رنج و سیاهی بود از امید در خود چراغی بیافروز

که پگاه خوشبختی نزدیک است. "حکیم ارد بزرگ"

 

 

 

خدای من.. خدای مهربون من... بیشتر از همه و همه تو واسم عزیزی...

توئی که تنهات گذاشتم و تنهام نذاشتی...

بیادت نبودم و بیادم بودی...

بدکردم و با خوبی جواب دادی!

رفیق بی کلک:خدا.

خدای من.. خدای خوب من دوستت دارم.. واسه هرچی  که بخشیدی

همیشه این توهستی که ازم حالم رو پرسیدی...

 

 

 

ماهمیشه باهمیم... درست مثل یه سایه باهمیم...

همیشه مثل سایه باهاتم و باهامی...

همیشه دوسِت دارم

ولی حیف که یه مدته که زندگیم تاریک شده...

سایه هم منو ترک کرده...

 

 

 

هیچوقت کسی رو که واقعا دوسِت داره تهنا نذار...!

مطمئن باش بعد یه مدت میفهمی چه غلطی کردی!!!

مطمئن باش...

 

 

 


برچسب‌ها: جمله های زیبا , عکس جالب , عکس زیبا , متن زیبا , از همه چیز ,

تاريخ : چهار شنبه 27 شهريور 1392 | 13:6 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

★  *  ★   *   ☆ ★  *  ★   *   ☆  ★   ♥   *   ★     ★  ★  * ♡   ☆           ★    ♥      ☆  *  ★   * ♥  ★★   * ♥  ★ *      *   ★     ★  ♡  *    ★           ☆    ♡

   

خیلی عاشقش بودم و هستم نمیدونم چرا انقدر احمقانه... بچگانه... با خریّت خودم از دست دادمش!!

   ★  *  ★   *   ☆ ★  *  ★   *   ☆  ★   ♥   *   ★     ★  ★  * ♡   ☆           ★    ♥      ☆  *  ★   * ♥  ★★   * ♥  ★ *

 درهرحال همیشه تو قلبم جاودانه...

راستشو بخواید "انشالله"<گوش شیطون کَر>قراره خواننده بشم..

سعی میکنم آهنگامو "فقط" بخاطر اون بخونم...

   *   ★     ★  ♡  *    ★           ☆    ♡      ★  *  ★   *   ☆ ★  *  ★   *   ☆  ★   ★   * ♥  ★ *      *   ★     ★  ♡  *    ★           ☆    ♡      ★  *  ★   *   ☆ ★  *  ★   *   ☆  ★

 


برچسب‌ها: ★   * ♥  ★★   * ♥ ,

تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 | 21:33 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

 

 

 


 آهنگی که روز قبل امتحان گوش میدادم :
بیخیال فردااا ، بیخیال فردااا …
آهنگی که بعد امتحان گوش میدادم :
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته...!

 

 

 

 

فانتزی های ذهن من :
وقتی تنها میشی دوستاتو از اینترنت دانلود کنی …
روزا که پشه ها خوابن بری بالا سرشون ویز ویز کنی …
موهاتو بزنی قهر کنه درنیاد …
از خودت فرار کنی گم شی …
برق بره با بزرگترش بیاد …
اشتهات کور شه ببریش مدرسه نابینایان !

 

 


برچسب‌ها: عکس و متن جالب ,

تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 | 13:26 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

4 Khatereh

 

سه هفته قبلِ مُحرّم(سه شنبه ساعت4)قرارگذاشتیم...

منم که هرروز تاساعت 2.20 مدرسه بودم،بعدش حال نداشتم.. یه حس بدی هم داشتم!

حسی که میگفت نرو.. ولی باز تصمیم گرفتم برم...

حدود ساعت 4 اونجا بودم.. ولی گفت بابام خونه اس و بذار چند دقیقه دیگه.. گفتم بــــاش!

بلخره ساعت 4.30 اومد...

خیلی سرد رفتار کرد.. دلش نمیخواست قدم بزنیم.. فقط نشسته بود!!

بهش گفتم تو چته!؟

تو جوابم یه چیزی گفت که از تو ســــوخــــتم...

میدونید چی گفت؟اگه نمیدونید ادامه حرفامو بخونید...


برچسب‌ها: بقیه حرف هام , درد دل هام , خاطراتم , دل گرفته هام , تنها شدنم ,

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 21 شهريور 1392 | 13:19 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

تصویری که شما را هیپنوتیزم می‌کند! 
با حرکت چشم‌هایتان روی نقاط مشکی تصویر زیر متوجه چرخیدن دایره‌ها می‌شوید.

( این خطای دید شماست که باعث به وجود آمدن چنین پدیده‌ای می‌شود.)

 

 تصویری که شما را هیپنوتیزم می‌کند!


برچسب‌ها: خطاي ديد , هيپنوتيزم , تصويري كه هيپنوتيزم ميكند , ,

تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 | 13:0 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |

سلام دوست خوبم... خواستم بگم خودمم و خودم...

اگه دوست داشتی.. اگه قابل دونستی یه  «ندا» بده!

میگی واسه چی؟

خب معلومه دیگه عزیزم.. بعنوان نویسنده مطلب بذاری<لطفا>


برچسب‌ها: دعوت به همکاری , درخواست نویسنده , ,

تاريخ : دو شنبه 18 شهريور 1392 | 18:55 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.